وبلاگ شخصی من



نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز
تو به آیینه،نه! آیینه به تو خیره شده ست
تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی
آه از آیینه دنیا که چه ها خواهد کرد
گنجه دیروزت، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف!
بسته های فردا همه ای کاش ای کاش!
ظرف این لحظه ولیکن خالی ست
ساحت سینه پذیرای چه کس خواهد بود
غم که از راه رسید در این خانه بر او باز مکن
تا خدا یک رگ گردن باقی ست
تا خدا مانده، به غم وعده این خانه مده.


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

زیتونی جهان کوچک من خبر آنلاین پارسی فرش بیوکده | بیوگرافی هنرمندان ایرانی | زندگی‌نامه | بیوگرافی ویکی پدیا کاربرد فناوری اسکریپت ویژه سایت مرجع دانلود پایان نامه - تحقیق - پروژه رسانه جامع سبک زندگی اسلامی فروشگاه اینترنتی آفرینش